ترجمه مفهومی از قرآن:والعادیات

by

در جایی از فردی صاحب نام خواندم که برخی سوره ها دارای معنی نیست و نمی توان آن را به صورت دقیق و مشخص درک کرد . و شاید مربوط به حال و هوای دوران نزول خود بوده است؟از جمله سوره مبارکه والعادیات را نام برده اند .هر چند اصل ادعای فوق در مواردی درست است .اما این سوره قابل فهم است .وعده داده بودیم برخی از اشکالات طرح شده در باب قرآن را پاسخ داده و بیان کنیم.

دقت در این سوره نشان می دهد دو بخش کلی وجود دارد :اول سوگند به اسب وبرق سنگ و صبح ودوم ناسپاسی انسان و نتایج حاصل از آن .

در باب اول :در ترجمه آقای فولاد وند آقای مکارم توجه کنید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحًا ﴿1﴾

فولادوند: سوگند به ماديانهائى كه با همهمه تازانند و با سم[هاى] خود از سنگ آتش مى‏جهانند

مکارم: سوگند به اسبان دوندهاي كه نفس زنان (به سوي ميدان جهاد) پيش ‍ رفتند.

فَالْمُورِيَاتِ قَدْحًا ﴿2﴾

فولادوند: و برق [از سنگ] همى جهانند

مکارم: و سوگند به آنها (كه بر اثر برخورد سمشان به سنگهاي بيابان) جرقه‏هاي آتش افروختند.

فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا ﴿3﴾

فولادوند: و صبحگاهان هجوم آرند

مکارم: و با دميدن صبح بر دشمن يورش بردند.

فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿4﴾

فولادوند: و با آن [يورش] گردى برانگيزند

مکارم: و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند.

فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿5﴾

فولادوند: و بدان [هجوم] در دل گروهى درآيند

مکارم: و (ناگهان) در ميان دشمن ظاهر شدند.

إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿6﴾

فولادوند: كه انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است

مکارم: كه انسان در برابر نعمتهاي پروردگارش ناسپاس و بخيل است.

وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ ﴿7﴾

فولادوند: و او خود بر اين [امر] نيك گواه است

مکارم: و او خود نيز بر اين معني گواه است.

وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ﴿8﴾

فولادوند: و راستى او سخت‏شيفته مال است

مکارم: او علاقه شديدي به مال دارد.

أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ ﴿9﴾

فولادوند: مگر نمى‏داند كه چون آنچه در گورهاست بيرون ريخته گردد

مکارم: آيا نمي‏داند روزي كه تمام آنچه در قبرهاست زنده مي‏شود.

وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ ﴿10﴾

فولادوند: و آنچه در سينه‏هاست فاش شود

مکارم: و آنچه در درون سينه‏ها است آشكار مي‏گردد.

إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ ﴿11﴾

فولادوند: در چنان روزى پروردگارشان به [حال] ايشان نيك آگاه است

مکارم: در آن روز پروردگارشان از آنها كاملا با خبر است.

ترجمه مفهومی می گوید :ای انسان من سوگند می خورم به اسب هایی که در حین دویدن از سم هایشان برق می جهد .انسان عادی تعجب می کند .چرا خدای بزرگ اسب را این همه مهم دانسته که به او وحالاتش سوگند یاد می کند؟؟چرا؟چون .اسب حیوانی است که قرنها در خدمت انسان بوده است.زیباا و با ابهت است. اما چیزی است که در دید انسان ناآگاه عادی شده است.یعنی انسان تنوع طلب توجه به آفریده هاندارد .شاید اگر دانشمندی در این حیوان دقت کند از عظمت خلقت حیران شود اما آدم عادی فراموشکار است.و دقت درآن به عنوان یک موجود زنده را از یاد می برد. حالات اسب هم آن چنان گوناگون است که فقط طراح و نقاش و مجسمه ساز برای نشان دادن یک تصویر از یک حالت ناچار به کار زیادی است و لذا اجبارا آن عظمت را تا حدودی درک می کند .

و نیز باید افزود که: نحوه دیدن و درک و تعمق در وضع این حیوان هم برای همه یکسان نیست.هرچند دیدن ظاهر اسب در حین دویدن امری واضح است .اما گاه توجه به آفریده های او تعالی موجب شبهه هم هست .مثلا وقتی در سپیده دم گروهی از سواران می تازند و در اثر تاختن آنها ودر پشت سرشان گرد و غبار به وجود می آید و بیننده ای هم از دور غبار را می بیند ولی شاید نمی داند این غبار چرا به وجود آمده است؟چون هوا تاریک و نیمه روشن ویا فاصله زیاد است و یا نور کم است و…؟

حالا تا حدی معلوم می شود که چرا باید به اسب سوگند خورد؟معمولا تصور عامه ار سوگند چیز دیگری است . فکر می کنند هر کس یا خدا  وقتی قسم می خورد بایدبه چیز بزرگ و قابل توجهی سوگند یاد کند.اما یک کرم را یا اسب و خورشید و ماه رابزرگ . مهم نمی دانند ؟؟؟چرا؟؟ اگر مخترعی چیزی را اختراع کند یا مولفی کتابی بنویسد انها برایشان عزیز خواهد بود .بشرعادی  چون سرسری به قضایا می نگرد اسب را در مقام سازنده اش نمی بیند .ولذا ساده لوحانه می پرسد چرا خدا به اسب قسم می خورد؟اسبی که به کالسکه و گاری بسته می شود یا زیر پای انسان است؟چرا اسب مثل شیر و پلنگ و نااهلی نشد؟

؟ معنی این  ـآیه  این است که اسب یکی از آفریده های او تعالی است . همه آفربده ها هم در مقام سازنده ,مفید و عظیم و بزرگند .وحتی دریک کرم در یک برگ و در یک تکه از اب و خاک نمونه هایی از عظمت آفرینش هست. هم چنان که در سرو و چنار و قیل و…هست  اگر عقلی باشدکه دقیق شود  .حیران خواهد شد.واز این روست او همه بندگان خودرا از بد وخوب زشت وزیبا ,بدکاره و خوبکار و…همه را دوست دارد مثل مادری که همه فرزندانش را دوست می دارد.او خالق است.و عالم و می داند چه ساخته است.برخلاف تصور مردم گناهکار یا خودپرستان که تصور غلط از رابطه خدا با آفریده ها دارند.خدا همه انسانهارا از هر نوع و عملکرد یکسان دوست دارد.وارآنها دور نیست.اما انسان خودخدارا نادیذده می گیرد .در جای دیگر به این مهم می پردازیم

انسان از دیدن و استفاده از اسب سود و بهره می بردو انسان نمی تواند مانند و مشابه آنرا بسازد .اسب سبب ورزش و سلامتی است. دیدن او انسان را به حال خاص می برد سواری او کمردرد و ضعف بدن را رفع می کند. ممکن است کسی بگوید انسان اتوموبیل شیک و سریع و زیبا می سازد .درست است ولی فراموش نکنیم زیانهای صنعتی شدن و حتی همین ماشین را که هوا را آلوده می کند. بدن را ضعیف و کمردرد و…

چرا انسان ازدرک و باور و قبول عجز واقعی خود در خلق نمونه های آفریده شده توسطخداوند غافل می شود ویا خودرا به تجاهل زده است؟ا درست است توانایی زیادی دارد .ولی در کل ظالم است .اما عاجز هم هست. آیا می تواند اسب خلق کند؟می تواند حتی یک عنصر ساده مثل آهن بسازد؟چه رسد به این که روح بدمد اما با همه اینها چرا باز فراموش می کند عجز خودرا و مغرور می شود به خلق مصنوعاتی که باز دانش آن را از خدا گرفته و در کل به دلیل عدم توجه به کلیات سبب بروز سیل و زلزله وانهدام جوامع و کشتن انسان و… می شود . خدا اگر در این جا سوگند یاد میکند به اسب و سم و تاخت وتاز و…اگر به صبح سوگند یاد می کند برای انسان ناسپاس و فراموشکار و خودخواهی است که فقط نوک بینی خودرا می بیند.یا در آیات الهی با تامل نمی نگرد.جزیی اندیش است .مثلا اسب را فقط برای جهاد می بیند.نه در شاهکار خلقتش و نه در همه ثمرات او .پس انسان ناسپاس است.به ویژه.وقتی که توهم ثروت و سیاست و قدرت و…در دل می نشیند انسان از قدرت خدا غافل و فقط خود و قدرت خودرا می بیند و چنان در زندگی می تازد که مرگ را و قیامت را هم از یاد می برد .و لی مرگ هم از مخلوقات خداست .و همه انسانها از آن می هراسند.ولی از آن گریزی نیست .چه با انکار و چه بی انکار.پس از مرگ جسمی است که اورا به محاسبه می خوانند و آنکاه اعمال اورا در مقابلش به تصویر می کشند .و این روز روز حاکمیت مطلق الهی است واو برهمه چیز آگاه است.

برچسب‌ها: ,

11 پاسخ to “ترجمه مفهومی از قرآن:والعادیات”

  1. فاطمه Says:

    بنام خدا
    به به واقعا دستتون درد نكنه استاد بزرگوار
    ترجمه اي كه شما نوشتين خيلي زيباو دل نشينه
    واقعا براي خودم متاسفم
    من تا حالا فقط قرآن رو به صورت عربي خونده ام
    من واقعا اسبهارو دوس دارم و فكر نمي كردم در مورد اونها هم آياتي به اين زيبائي و جود داشته باشه
    نوشته هاتون خيلي به دلم نشست
    استاد عزيزم آيا كتابي هست كه معني قرآنو به صورت ساده و واضح و مثل شما بيان كنه تا هم دركش آسون باشه و هم لذتش بيشتر باشه
    مي شه دراين مورد منو بيشتر راهنمائي كنين
    مي بخشين اين حرفو مي زنم واقعا ترجمه لغت به لغت نميتونه در خواننده اون حس و حالي رو ايجاد كنه كه شما الان بابيان شيواتون اينجا و به اين خوبي و زيبائي ايجادكردين
    من خودم با خوندن ترجمه شما به حس آرامش عجيبي دست پيدا كردم و به نظرم قران خيلي قشنگ و زيبا اومد خيلي قشنگ
    چقدر قشنگه خدا حتي درمورد اسبها هم تو قران سخن گفته اين اولين باره كه من چنين چيزي رو مي خونم

    واقعا برا خودم متاسفم كه فقط اسم مسلماني رو دارم يدك ميكشم و حتي يه بار ننشستم معني فارسي قرآن كتاب آسموني رو بخونم واقعا برا خودم متاسفم

  2. فاطمه Says:

    بنام خدا
    سلام
    می بخشین دوباره مزاحم شدم
    می شه لطف کنین بفرمایین آیا خودتون کتابی درمورد تفسیرآیات قرآن دارین یعنی منظورم اینه که کتابی که آیات قرآنو به صورت ساده تفسیرکرده باشه
    باورکنین به خدا آدم از معنی معمولی که معمولا زیرایات قرآن نوشته شده هیچ چی حالیش نمیشه اصلا نمیدونه ماجرا چی بوده و منظور آیات چی هستن ؟

  3. زهرا Says:

    سلام
    استاد عزیز من هم گاهی در فهم معانی بعضی آیات دچار مشکل میشوم.و ترجمه هایی که در دسترس من بوده (در منزل)کامل نتوانسته جوابگو باشد. مثلا در مورد آیه حجاب چند معنی بود و در یک کتاب(اسم کتاب را به خاطر نمی آورم) در مورد تفسیرش خواندم گفته بود کلمه جلباب به معنی مقنعه بلند که روی شانه ها وسینه را بپوشاند و برجستگیهای بدن پیدا نباشد. واقعا همین معنی را میدهد؟ یا در جایی آرایش را رجس و پلیدی معرفی کرده بود با توجه به آیات قرآن. با توجه به این معانی و تفاسیر از آرایش کردن حتی خیلی ملایم و مقنعه نپوشیدن حس گناه وعذاب وجدان به من دست میدهد.امکان دارد در مورد این آیات هم توضیح بدهید؟
    با سپاس فراوان.

    آرش لک زاده با شما چه نسبتی دارد

  4. الهام Says:

    سوال بالا که با نام زهرا فرستاده شده مال من است. ببخشید فراموش کردم اسم خودم را بگذارم با اسم دخترم فرستادم.

  5. خسته Says:

    سلام
    مطلب خوبی بود

  6. خسته Says:

    سلام

    ببخشید میدونم مطابق قوانین سایت نیست ولی خواهش میکنم این بار به عنوان یک کار نیک پاسخ سوالم رو بدید
    راستش من نمیتونم شرایطی که برای پیشگویی گفتید رو عملی کنم و همچنین مشکل دیگه این بود که گفته بودید مسایل مربوط به مشکلات خانوادگی پاسخ داده نمیشه
    برای همین من شانسم رو خواستم یه بار امتحان کنم

    سالهاست که به علت دشمنی های مختلف و حسادت که اعضای خانوادمون هم در ایجادشون بیتقصیر نبودند,برامون سحر و طلسم کردند
    نوشته جات و انواع طلسمها رو زیاد در خونمون پیدا کردیم حتی توی لامپ راهرو!!!!

    خیلی چیزها رو در زندگی از دست دادیم اینکه طلسم روی ما اینقدر تاثیرگذار بوده بخاطر زمینه های مناسبی بود که در ما وجود داشت مثل نماز نخوندن برخی اعضای خانواده و ..
    سالهای زیادی در سختی بودیم
    مساله سحر منظورم نیست انشاءالله به یاری خدا دیگه شری به ما نرسه

    سوالی که داشتم :
    خواهر من مثل بقیه قربانی سحر شد
    با کسی ازدواج کرد که اصلا در سطح خودش نبود
    اینها خیلی مهم نیست اصل قضیه اینه که همسرش بسیار موذی و قالتاق هست و به زندگی ما هم طمع ورزی میکنه
    دروغ میگه و در ضمن برخلاف فریبی که ما خوردیم خیلی نجیب و چشم پاک نیست و وضع تقواش از دروغهایی که میگه و دشمنی هایی که بین خواهرم و دیگران ایجاد میکنه مشخصه
    خیلی مشکلات ایجاد کرده
    در ضمن مادرشوهر خواهرم هم با دعا و سحر سر و کار داره و من هنوز تعجب میکنم که چرا برخلاف بقیه خواستگارا روی این هیچ اعتراض و مخالفتی از طرف هیچکدوم از اعضای خانواده صورت نگرفت
    مادرش بخاطر بعضی غرایض دیگه برای بقیه اعضای خانوادمون هم سحر کرده

    امروز طالع ابجد ازدواج خواهرم رو گرفتم عدد دو بدست اومد که نشون دهنده این هست که
    تا اخر با هم زندگی نمیکنند

    آیا خواهرم طلاق میگیره؟ یا بچه دار میشه و..؟ آیا ممکنه ازدواج بهتری بعدش داشته باشه؟ چطور ؟
    خواهش میکنم
    میدونید چند ماهه که بخاطرش گریان و نالانم و یک لحظه آرامش ندارم
    حتی خواستم خودم رو بکشم وقتی بقیه برادرانم هم خوشبخت نشدند و…

    خواهش میکنم اطلاعات شخصی ای که در ادامه مینویسم رو منتشر نکنید چون برام درد سر ایجاد میکنه وضع از اینی که هست بدتر میشه(یا اگه زحمتی نیست به ایمیلم بفرستید یا همینجا بدون انتشار اطلاعات شخصیم پاسخ بدید):

    اسم خواهم:فاطمه
    اسم شناسنامه ای مادرم: مریم
    اسم شوهر خواهرم:محمد
    اسم شناسنامه ای مادرشوهر خواهرم:صنم
    که البته چوون از اسمش خوشش نمیومد بعدها به توران تغییر داده
    شوهر خواهرم و مادرش بسیار حسود هستند
    ما پلیدی و زشتی و ناصافی رو بخاطر تربیت مادرمون نمیتونیم تحمل کنیم یعنی اصلا با روحیمون سازگار نیست خصوصا خود من
    حسرت روزهای از دست رفته خوشی رو میخورم که با خواهرم داشتم
    ای کاش خواهرم از دست نمیرفت ای کاش اون زمان که باهاش قهر بودم فکر میکردم و بخاطر صلاحش در خواستگاریش حاضر میشدم و نظر میدادم ای کاش..

    قد خواهرم حدودا ۱۶۳ هست دقیق نمیدونم
    وزنش هم بعد ازدواج خصوصا رفت بالا و فکر کنم حدود ۷۰ یا ۷۵ باشه
    متولد ۱۱ شهریور ۱۳۶۶
    و ظاهر بسیار زیبایی داره
    الهی قربونش برم انگور خوب رو شغال میخوره(اینا رو با گریه مینویسم)
    خیلی خواستگارای خوب و پولدار داشت من احمق اونا رو رد کردم ولی نمیدونستم یه روز در وضعیتی که با خواهرم اختلاف دارم یه گرگ میاد و از فرصت سواستفاده میکنه و خواهرم رو میبره و من هیچ دخالتی نکردم و گذاشتم همینطور…

    شوهرش هم حدودا دو سال از خودش بزرگتره که همین اختلاف سنی کم منشا خیلی از مشکلات بوده و البته خواهد بود
    قد شوهرشم یه ذره از خود خواهرم بلندتره و کوتاه محسوب میشه
    وضعیت مالیشون از لحاظ زندگی خیلی سطح پایین و بدجور هست
    اهمیت ازدواج با هم کفو تازه برامون مشخص شده
    ایشون وقتی اومد خواستگاری گفته بود که وقتی بچه بود کارگری هم کرده
    ما دلمون سوخته بود
    یعنی من
    البته از حرفهای خواهرم
    اون زمان فکر میکردم ادم خوبی میشه خودمون هم بهش کمک کنیم خیلی عالی میشه و …
    ولی نمیدونستم با ادمی که به زندگی ما طمع داره سر و کار داریم کسایی که بجای دست درد نکنی و شکر به زندگی ما حسادت و طمع دارند
    اولها ریا میکردند بعد عقد کلی از کارهایی که میکردند تغییر کرد
    ما جهاز خیلی عالی دادیم اونها کار زیادی نکردند ولی مادرش ارد میداد که همه وسایل فلان باشه و مارکش بهمان باشه..
    بدبخت بیچاره سواستفاده گر که تمام عمرش در عقده بود میخواست با خواهر من و پاگذاشتن رو خوشبختی ما به خواستش برسه و پز بده
    اولش هم یک خانمی که از من خواستگاری کرده بود چون من به خواهرم پاس دادم چون میخواست خواهرم زودترازدواج کنه به یکی از فامیلهاشون که همین خانواده شوهرخواهرم باشند از دارایی های ما میگه تا راه رو برای ازدواج من با پسرش باز کنه
    منم که قصد ازدواج نداشتم ولی ای کاش اون زمان اصلا به اون خانم اعتنا نمیکردم تا خواهرم….

    من منتظرم
    ای کاش پاسخ میدادید..ای کاش
    پاسخ:
    شرایط سایت اصلارعایت نشده
    خودتان می دانید چه می خواهید ؟ در دعواهای زنانه گیر نکرده اید؟

  7. خسته Says:

    آیا واقعا پیشگویی شما این هست که من در دعواهای زنانه درگیر شدم؟
    اگه بدذاتی در میون نبوده باشه و واقعا سوءتفاهم بوده باشه پذیرش بقیه عیوب دامادمون کار سختی نیست

    به هرحال ممنونم

  8. خسته Says:

    من هر وقت میام میبینم که اطلاعات شخصیم که از شما خواهش کرده بودم منتشرش نکنید هنوز هست
    لطفا حذفش کنید
    با تشکر

  9. خسته Says:

    سلام

    قصدتون از پاک نکردن اطلاعات شخصیم چیه؟؟؟
    لطفا نظراتی که گذاشتم حذف کنید
    لااقل اسامی رو حذف کنید
    آیا بخاطرش پول یا باج میخواین؟؟؟؟؟
    من به شما و سایتتون اعتماد کرد بودم وگرنه..

    پاسخ:
    چرا فکر می کنید در دادن ان درخواست کار بدی کرده اید ؟چون خواسته اید زندگی خواهرتان را به هم بریریزید؟

  10. خسته Says:

    نخیر
    ولی فکر کنید یک روزی یه اشنا بیاد و اینها رو بخونه! آیا نقض حریم شخصی نیست؟؟چرا باید همه از مشکلات شخصی و خانوادگی دیگران باخبر بشند؟
    دوما به فرض حر ف شما صحیح باشه و قصد من بهم زدن زندگی خواهرم بود, اگه یه روز همین خواهر یا شوهرخواهرم از این موضوع آگاه بشند شاید سالهای زیادی هم گذشته باشه و حتی نظراتمون هم تغییر کرده باشه و شاید اصلا کدورتها از بین رفته باشه با فهمیدن این ها کینه ها رو دوباره زنده نمیکنه؟ راه برای بخشش رو به بنبست نمیکشونه؟

    من اول با اعتماد به شما و سایتتون و تاکیدی که در فرم نظرخواهی در منتشر نشدن اطلاعات شخصی داشتید نظر گذاشتم ثانیا چندین بار تاکید کردم که اسامی و اطلاعات شخصی حذف یا کل نظر برداشته بشه
    حالا که کمک زیادی نکردید لااقل ضرر نرسونید!

    و این قسمت رو تنها در پاسخ به برداشت اشتباه شما مینویسم:
    خواهر من حیف شد.نباید اجازه می دادم
    من ناراحتم و میدونم جلوی پیشرفت خواهرم گرفته شده
    و بدتر از همه اینکه قبل از اینکه من حق دخالت و یا انتقادی داشته باشم شوهرخواهرم و خانوادش شروع به جلوگیری و اختلاف افکنی بین من و خواهرم داشتند
    شما جای من بودی چیکار میکردی؟؟
    عصبانی نمیشدین که یه فرد طمع کار که هیچی نداشته و شما بهش راه دادین بیاد و زندگی زیباتون رو ازتون بگیره و پا روی خوشبختیتون بذاره؟ اونم برای اینکه بتونه با این کارها خواهرتون رو برای گرفتن سهم ارثیهاش و ندادن به من .. تشویق به مخالفت و دشمنی با خانوادش کنه!

    دفعه بعد که میام اطلاعات شخصیم رو اینجا نبینم ها

    پاسخ: شما چرا وکیل و قیم بازی در می اورید درحالی که حتی کنترل برنفس خودتان ندارید ؟ شما چرا دنبال ارث و شوهر دیگرانید ؟کی به شما اجازه داده از طرف دیگری مشخصات بدهید ؟ وحالا اضهارات بیربط و تهدید کنید ؟چرا ؟باید زندگی دیگران را موذیانه به هم بزنید ؟چرا حالا آدرس ایمیل و اسمتان را عوض کردید سرکار سیب خسته خان …م

  11. خسته Says:

    ممنونم که در نظرم دست بردید! و اون قسمت( مردانگی کنید) رو حذف کردید تا تهدید به نظر بیاد!
    در عمل هم واقعا مردانگی رو حذف کردید!
    باشه
    حذف نکنید
    =
    شما بیمار روانی هستید که از بحث بیهوده با دیگران لذت میبرید
    مثل اینکه خوشتون میاد کسی ازتون خواهش کنه و شما سادیسم وار طاقچه بالا بذارید

    این هم تاوان اعتماد به اطمینان دادنهای یک پیشگو!

    فقط میتونم بگم متاسفم براتون

بیان دیدگاه