تعبير خواب در حكمت و عرفان نوين

برخي از خوابهاي ارسالي براي سايت را كه توسط ما تعبير شده در ذيل ملاحظه فرماييد:
ترینا در تعبير خواب: ازدواج با دايي
سلام خسته نباشید
من به دفعات زیاد خواب میبینم که باشوهرم ازدواج میکنم ولی انگار که با دایی خود ازدواج نموده ام اما درخواب بطریقی مثل عوض شدن چهره متوجه میشوم که بجای شوهرم با دایی ام ازدواج نمودم وهمیشه همین دایی را در خواب میبینم
البته خوابم عیناتکرار نمیشود ..ولی موضوعش همان است كه گفتم و در ضمن بنده ازدواج کرده ام .
خیلی ممنون میشم اگر لطف کنید وخواب مرا تعبیر کنید
پاسخ
سما در بيداري هم افكاري كنجگاوانه در باره دايي خود داريد مثلا اين كه او چگونه مردي ؟؟است و يا :اين كه رفتار او در خلوت چه است؟يا با زن يا معشوق خودچگونه رفتار مي كند و…بايد تفكر خودرا درباره او اصلاح كنيد .تا اين خوابها را نبينيد
11هزار تومان صدقه دهيد انشائ الله رفع مي شود.

محبوبه در تعبير خواب دوگاو سياه نام: محبوبه،با عرض سلام و خسته نباشید حضور محترم استاد عزیز و ارجمند
استاد امروز صبح خوابی دیدم که فکر کردم شاید تعبیر مهمی داشته باشد، آن را برای شما می نویسم تا در صورتی که صلاح دانستید تعبیر بفرمایید.
خواب دیدم در یک فضای خیلی روشنی هستم که فقط یک ردیف پله پهن و سفید و دیواری کاملا سفید رنگ و روشن رو به رویم وجود دارد. بعد دیدم در کنار دیوار دو گاومیش بزرگ و سیاه رنگ ایستاده اند و همسرم هم آن جا بود. انگار ما باید از پله ها بالا می رفتیم، سپس روی بالای دیوار که تقریبا پهن هم بود راه رفته و در انتهای آن می ایستادیم! اول من در حالی که یک سینی سفید رنگ پر از شیرینی را بالای سرم گرفته بودم نرم و سبک از پله ها بالا رفته، روی دیوار راه رفتم و آن بالا ایستادم. بعد از من همسرم یکی از گاومیش های سیاه و بزرگ را که فکر می کنم وزن زیادی داشت بالای سرش برد و از پله ها بالا آمد. ابتدا چند قدم برداشت اما بعد از طی کردن چند پله دیگر به سختی بالا می آمد. در این زمان انگار اشخاصی که نمی دیدمشان می گفتند همسرم نمی تواند این کار را انجام بدهد و من با آرامشی که برایم عجیب بود تشویقش می کردم و می گفتم تو می توانی … او به هر سختی بود گاومیش را به بالای دیوار رساند اما در آخرین قدم نفسش تنگ شده بود و داشت توانش را از دست می داد فقط باید آن را زمین می گذاشت و به سراغ دومین گاومیش می رفت. از بالا نگاه کردم دیدم گاومیش دومی کمی کوچکتر از اولی است. به او گفتم اگر این را پایین بگذاری می توانی دومی را هم بیاوری. هم امیدوار بودم که موفق می شود هم در دل خیلی مطمئن نبودم چون خستگی و ضعف را در چهره اش می دیدم…
با تشکر و سپاس فراوان از لطف و محبت های شما.
روز حضرتعالی بخیر
من زینب فرزند یحیی و گلنگار هستم متولد 1356 متاهل و صاحب یک فرزند.
دیشب خوابی دیدم که نگرانم کرده ، یعنی حس مناسبی ندارم
باید ببخشید اما دیشب خواب دیدم که بین سینه ام یک سینه اضافه درآمده است یعنی سه سینه در بدنم مشاهده کردم
معنی آنرا نیز نمیدانم و کسی هم نیست که برایم بتواند تعبیر کند حس خوبی ندارم
اگر ممکن است برایم تعبیر بفرمایید ممنون میشوم.

برای تعبیر خوابم مبلغ 5000 تومان به بیماران نیازمند هلال احمر پرداخت خواهم نمود.
پاسخ:

احتمالا در خانواده مراسمي چون ازدواج است كه درد سر پدر و مادر اول و بسيار به دوش شوهرتان و بعد كمي با شما است.دردسر شما در نهايت كمتر ودر حد تشويق و نظارت است.

پاسخ:
7هزارتومان به فقير دهيد .
شما از زحمات مادري و حاملگي و..خسته شده ايد و آن را نوعي دردسر و نقص در زندگي تلقي مي كنيد .بايد روحيه خودرا تغيير دهيد.و راضي باشيد.

نام فاطمه من خانمي 24 ساله هستم كه تا قبل از اين خواب ها رو ببينم دائما راجع به مرگ فكر ميكردم فكر ميكردم اگه يكي از اعضاي خانوادم بميرن عكسالعمل من چي ميشه و ميشستم گريه ميكردم دائما نگران خانوادم بودم كه نكنه اتفاقي براشون بيفته دائما فكر ميكردم كي ميميرم بقيه كي ميميرن سر خانوادم چي ميياد در ضمن استاد متاسفانه من تو خوندن نماز هام تنبلي ميكردم كه لطمه بزرگي به دنياي اخرتم زدم و از خدا ميخوام كه به من مهلت جبران كمكاريهامو بده . واما خوابهام تقريبا 9ماه پيش بعد از اينكه شاممو خوردم پ خواب ديدم پدربزرگم كه فوت شدن به ديدنم اومدن و منو به شهوت بوسيدن و به من گفتن كه ميخواي بدوني پيشوني نوشتت چيه منم كه خيلي به اين مسايل فكر ميكردم قبول كردم پدربزرگم با انگشتش يه خط روي پيشونيم كشيد و گفت راهت كوتاهه نزديكه كه به من برسي و يه هو غيب شدن من وحشت كردم و به خاله هام كه سر سفره بودن گفتم شنيدين گفت دارم ميميرم خالههام گفتن به ما ربطي نداره بعد به سمت كاغذي رفتم و ديدم تاريخ مرگ افراد فاميلمو نوشتن كه همه خانوادگي بود وهمه هم همين امسال خوب نيگاه كردم وگفتم محرم امسال كه نيست و از خواب پاشدم استاد من اين خوابو ساعت 3 صبح ديدم و نجس بودم.استاد بعد از ديدن اين خواب خيلي افسرده شدم من توبه كردم ولي توبمو شكستم استاد اعصابم بهم ريخته است دائما كتاب تعبير خواب دستمه با همه پرخاش ميكنم پسرم عادت كرده من در حال گريه كردن يا جيغ كشيدن ببينه پرخوري عصبي پيدا كردم . .بعد چند شب كابوسي ديدم كه باعث شد دوباره توبه كنم والان دقيقا 4ماهه كه نمازامو ميخونم سر وقت و دائما از خدا ميخوام كه به من مهلت بده تا پسرمو بزرگش كنم . دائما به فكر مرگم .فكر ميكنم تمام اتفاقات و صحنه هايي كه ميبينم تكراريه شبا ميترسم بخوابم كتاب تعبير خوابو از خودم جدا نميكنم شب كه ميشه ميگم امشب من ميميرم منتظرم عزراييل بياد دايما گريه ميكنم ميترسم با ماشين به مسافرت برم اگه كسي باهام بد صحبت كنه بهش پرخاش ميكنم تا اينكه يه شب كه خيلي ترسيده بودم و به مرگ فكر ميكردم خوابيدم ساعت 12 شب بود تو خواب ديدم خونه پدر شوهرمم و دارم باهاشون صحبت ميكنم كه يه مرتبه خوابم برد همه جا تاريك بود ديدم جلوم يه كتاب تعبير خوابه كه دو طرفش شمع گذاشته بودن رفتم كتابو وردارم كه يه دفعه يه صداي وحشتناك بلتد شد و احساس كردم روحم داره از بدنم خارح ميشه احساس سبكي ميكردم به سرم نزديك لبم كه رسيد از خواب پريدم.استاد عزيز از 3ماهه زندگي ندارم نميتونم براي پسر 2 ساله ام مادري كنم همينكه ميياد بازي كنه ميزنمش تو 4ماه پسرم به شدت ازم ميترسه دائما فكر ميكنم اگه بميرم پسرمو چيكارش كنم شوهرم از رفتارم خسته شده از اينكه هر وقت از سر كار مياد من حرف از مرگ ميزنم به هيچكدومشون نميرسم دلم ميخواد لاغر شم ولي فكر ميكنم اگه خوابام تعبيرشون بد باشه ديگه لاغر شدن بدردم نميخوره تو رو خدا كمكم كنين من توبه كردم ايا توبهام قبول ايا خدا بهم مهلت ميده من از عذاب خدام ميترسم

پاسخ:
شما در ارتباط با مردم و به خصوص اقوام نزديك و براي حال و آينده خودتان دچار ترس و عدم موفقيت هستيد .احساس ترس و ناامني و رابطه منفي شما را مي آزارد .بايد معاشرت خودرا زياد كنيد .با مردم و تفريح بيشتر و و تفكر مثبت خودرا آزاد كنيد
– نام فاطمه / تلفن 853085:۲- آیا در باره سایت اطلاع داشتید ویا چگونه واز طريق چه کسي با سايت آشنا شديد؟ اتفاقي۳ -تا چه حد مطالب سايت را و کدام يک را خوانده ايد فقط تعبير خواب؟۴- نام پدر هادي:۵- نام مادراعظم:۶- سن شما و نام شهري که هم اکنون زندگي مي کنيد 24 سبزوار؟۷- وزن : 95۸- قد164:۹- جثه و هيکل درشت:۱۰- رنگ چشم عسلي:۱۱- رنگ پوست سفيد:۱۲- شکل بيني يا دماغ كشيده:۱۳- شکل صورت گرد :۱۴- رنگ موها مشكي:۱۵- شکل و حالت موها كوتاه پرپشت:۱۶- علامت مشخص کننده در صورت يا بدن خال روي گونه سمت چپ: ۱۷- تشريح درخواست خويش به صورت تعبير خواب: ۱۸- مبلغی را که( علاوه بر ۵۰۰۰ تومان )در صورت درمان و یا رفع مشکل به فقرا و نیازمندان پرداخت خواهید داد اعلام کنید: 5000به موسسه ايتام كمك ميكنم……… تومان ( دقیقا” عدد و رقم را بنویسید و از کلمات “در حد توان” و “در حد بضاعت “و غیره خودداری کنید تعهدی است که برای تداوم بهبودتان و خیر خودتان آن را انجام می دهید. لطفا اطلاعاتم محفوظ باشه با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت استاد من دو خواب ديدم كه اگه اجازه بدين براتون تعريف كنم . من خانمي 24 ساله هستم كه تا قبل از اين خواب ها رو ببينم دائما راجع به مرگ فكر ميكردم فكر ميكردم اگه يكي از اعضاي خانوادم بميرن عكسالعمل من چي ميشه و ميشستم گريه ميكردم دائما نگران خانوادم بودم كه نكنه اتفاقي براشون بيفته دائما فكر ميكردم كي ميميرم بقيه كي ميميرن سر خانوادم چي ميياد در ضمن استاد متاسفانه من تو خوندن نماز هام تنبلي ميكردم كه لطمه بزرگي به دنياي اخرتم زدم و از خدا ميخوام كه به من مهلت جبران كمكاريهامو بده . واما خوابهام تقريبا 9ماه پيش بعد از اينكه شاممو خوردم پ خواب ديدم پدربزرگم كه فوت شدن به ديدنم اومدن و منو به شهوت بوسيدن و به من گفتن كه ميخواي بدوني پيشوني نوشتت چيه منم كه خيلي به اين مسايل فكر ميكردم قبول كردم پدربزرگم با انگشتش يه خط روي پيشونيم كشيد و گفت راهت كوتاهه نزديكه كه به من برسي و يه هو غيب شدن من وحشت كردم و به خاله هام كه سر سفره بودن گفتم شنيدين گفت دارم ميميرم خالههام گفتن به ما ربطي نداره بعد به سمت كاغذي رفتم و ديدم تاريخ مرگ افراد فاميلمو نوشتن كه همه خانوادگي بود وهمه هم همين امسال خوب نيگاه كردم وگفتم محرم امسال كه نيست و از خواب پاشدم استاد من اين خوابو ساعت 3 صبح ديدم و نجس بودم.استاد بعد از ديدن اين خواب خيلي افسرده شدم من توبه كردم ولي توبمو شكستم استاد اعصابم بهم ريخته است دائما كتاب تعبير خواب دستمه با همه پرخاش ميكنم پسرم عادت كرده من در حال گريه كردن يا جيغ كشيدن ببينه پرخوري عصبي پيدا كردم . .بعد چند شب كابوسي ديدم كه باعث شد دوباره توبه كنم والان دقيقا 4ماهه كه نمازامو ميخونم سر وقت و دائما از خدا ميخوام كه به من مهلت بده تا پسرمو بزرگش كنم . دائما به فكر مرگم .فكر ميكنم تمام اتفاقات و صحنه هايي كه ميبينم تكراريه شبا ميترسم بخوابم كتاب تعبير خوابو از خودم جدا نميكنم شب كه ميشه ميگم امشب من ميميرم منتظرم عزراييل بياد دايما گريه ميكنم ميترسم با ماشين به مسافرت برم اگه كسي باهام بد صحبت كنه بهش پرخاش ميكنم تا اينكه يه شب كه خيلي ترسيده بودم و به مرگ فكر ميكردم خوابيدم ساعت 12 شب بود تو خواب ديدم خونه پدر شوهرمم و دارم باهاشون صحبت ميكنم كه يه مرتبه خوابم برد همه جا تاريك بود ديدم جلوم يه كتاب تعبير خوابه كه دو طرفش شمع گذاشته بودن رفتم كتابو وردارم كه يه دفعه يه صداي وحشتناك بلتد شد و احساس كردم روحم داره از بدنم خارح ميشه احساس سبكي ميكردم به سرم نزديك لبم كه رسيد از خواب پريدم.استاد عزيز از 3ماهه زندگي ندارم نميتونم براي پسر 2 ساله ام مادري كنم همينكه ميياد بازي كنه ميزنمش تو 4ماه پسرم به شدت ازم ميترسه دائما فكر ميكنم اگه بميرم پسرمو چيكارش كنم شوهرم از رفتارم خسته شده از اينكه هر وقت از سر كار مياد من حرف از مرگ ميزنم به هيچكدومشون نميرسم دلم ميخواد لاغر شم ولي فكر ميكنم اگه خوابام تعبيرشون بد باشه ديگه لاغر شدن بدردم نميخوره تو رو خدا كمكم كنين من توبه كردم ايا توبهام قبول ايا خدا بهم مهلت ميده من از عذاب خدام ميترسم پاسخ: شما در ارتباط با مردم و به خصوص اقوام نزديك و براي حال و آينده خودتان دچار ترس و عدم موفقيت هستيد .احساس ترس و ناامني و رابطه منفي شما را مي آزارد .بايد معاشرت خودرا زياد كنيد .با مردم و تفريح بيشتر و و تفكر مثبت خودرا آزاد كنيد

پاسخ
سما در بيداري هم افكاري كنجگاوانه در باره دايي داريد كه او چگونه مردي ؟؟است و يا او در خلوت چه است؟يا با زن يا معشوق خود رفتار مي كند و…بايد تفكر خودرا درباره او اصلاح كنيد .تا اين خوابها را نبينيد
11هزار تومان صدقه دهيد انشائ الله رفع مي شود